عکس های خانوادگی حدیث فولادوند و همسرش رامبد شکرابی + گفتگو
- يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ
- ۰ نظر
حدیث فولادوند Hadis Fooladvand (متولد ۲۰ دی ۱۳۵۶ در تهران) بازیگر سینما و دانشجوی انصرافی رشتهٔ معماری
حدیث فولادوند فعالیت هنری را از کودکی آغاز کرد، در دوازده سالگی زیر نظر گلاب آدینه آموزش دید و در نمایش «گلهای دوستی» روی صحنه رفت. وی برای اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم دستهای آلوده به کارگردانی سیروس الوند بازی کرد و بدین ترتیب اولین حضورش را در سینما در سال ۱۳۷۸ اعلام نمود. او که پس از گرایش به هنرهای مختلف از جمله موسیقی و نقاشی اکنون خود را در بازیگری موفق میدید یک سال بعد از اولین تجربه خود، در فیلم سینمایی مارال به کارگردانی مهدی صباغزاده هنرنمایی کرد.
instagram hadisfouladvand
همچنین درخشش فولادوند در تلویزیون با بازی در سریال تلویزیونی سریال گمگشته آغاز شد. او همچنین در مجموعههای تلویزیونی سالهای خاکستری، دیوار شیشهای، معصومیت از دست رفته بازی کردهاست.
رامبد شکرابی متولد سال ۱۳۵۱ در تهران. او بازیگری را از سال ۱۳۷۳ با فیلم ترانزیت ساختهٔ مرحوم علی سجادی حسینی آغاز کرد. شکرآبی در این سالها در تلویزیون هم فعالیت داشتهاست. او بازیگری در تلویزیون را از سال ۱۳۷۵ با مجموعهٔ تلویزیونی تنگنا شروع کرد. وی در سال ۱۳۸۹ با حدیث فولادوند ازدواج کرد. وی برادر مهرداد شکرآبی است.
سریال های تلویزیونی رامبد شکرابی
سرزمین ملائک (مجموعهٔ تلویزیونی، ۱۳۷۵)
شنهای کف رودخانه (مجموعهٔ تلویزیونی، ۱۳۷۷) (یوسف سیدمهدوی، ۱۳۷۶)
تنگنا (مجموعهٔ تلویزیونی، ۱۳۷۷)
داستان یک شهر (۱۳۷۸)
باران عشق (مجموعهٔ تلویزیونی، یک قسمت، ۱۳۸۰)
فیلم تلویزیونی «سفر بر مدار مهتاب» (۱۳۸۹، شبکهٔ مازندران)
فیلم های سینمایی رامبد شکرابی
تارا و تب توت فرنگی (۱۳۸۲)
غزل (۱۳۸۰)
همکلاس (۱۳۸۰)
خاکستری (۱۳۷۹)
صدای سخن عشق (۱۳۷۹)
اعتراض (۱۳۷۸)
سحرگاه پیروزی (۱۳۷۸)
نیمه گمشده (۱۳۷۸)
آخرین نبرد (۱۳۷۶)
خفاش (۱۳۷۶)
مرسدس (۱۳۷۶)
عروسی مهتاب (۱۳۷۵)
تعقیب (۱۳۷۴)
طالع سعد (۱۳۷۴)
ترانزیت (۱۳۷۲)
زندگی ما بر پایه صداقت استواراست
در دنیای بازیگران زوج های هنرمند بسیاری به غیر از همکار بودن در این عرصه، در زندگی نیز شریک غم و شادی هم می شوند
در میان این هنرمندان حدیث فولادوند و رامبد شکرآبی ۲ بازیگر جوان سینما و تلویزیون یک سال و چند ماهی است که زندگی مشترک خود را آغاز کرده اند. آنها در ساری زندگی می کنند و زمانی که ما برای انجام گفت و گو با حدیث فولادوند تماس گرفتیم قول داد که در اولین سفرشان به تهران مهمان ما باشند. چنین هم شد و ما در هفته ای که گذشت میزبان آنها بودیم. رامبد شکرآبی این روزها در تله فیلم های متعددی نقش آفرینی کرده که برخی از آنها هنوز پخش نشده اند و حدیث فولادوند را هم آخرین بار در مجموعه «مختارنامه» به کارگردانی میرباقری دیدیم، اما بهانه ما با این دو نفر بازی ها و نقش هایشان در دنیای فیلم و سریال نبود، ما خواستیم آنها از نقشی که در زندگی خود به عنوان همسر ایفا می کنند، برایمان بگویند و این که هنر بازیگری در زندگی مشترک شان چه نقشی دارد و چقدر در تصمیم گیری ها و رفتارهای اجتماعی و شخصی شان تاثیرگذار بوده است.
سوال اول را از شما می پرسیم، خانم فولادوند یادم هست که پیش از ازدواج در مصاحبه ای با یکی از نشریات گفته بودید که قصد ازدواج ندارید، چطور شد که تصمیم تان تغییر کرد؟
بله، این تغییر تصمیم در درجه اول به علت همکار بودن با رامبد شکرآبی بود که باعث شد از او شناخت صحیح و درستی پیدا کنم. ما هر دو، سال ها با هم همکار بودیم، اما نکته اصلی و اساسی این ازدواج عشق و علاقه ای بود که نسبت به هم داشتیم و ما را به اتفاقی خوب در زندگی یعنی ازدواج رساند. به دلیل زمان طولانی این همکاری مسلما شناخت خوبی نسبت به هم پیدا کرده بودیم؛ البته نه شناخت سطحی بلکه شناختی عمیق.
آقای شکرآبی! حدیث فولادوند چه ویژگی هایی داشت که او را به عنوان شریک زندگی تان انتخاب کردید؟
همان طور که حدیث گفت عشق و علاقه ای که بین ما وجود داشت و شناختی که از یکدیگر به دست آورده بودیم باعث شد به انتخاب یکدیگر پاسخ مثبت بدهیم. البته بعد از داستان عشق و علاقه به تفاهم اخلاقی رسیدیم و فهمیدیم که می توانیم با هم زیر یک سقف زندگی کنیم و مشکلات را با یکدیگر حل و فصل کنیم. همه این نکات باعث ازدواج من و حدیث شد.
یعنی شما ۲ نفر از عشق و علاقه متقابل به درک متقابل و تفاهم رسیدید؟
بله.
به نظر شما حدیث فولادوند همسر آرام و صبوری است؟
بله. صددرصد همین طور است. بالاخره زندگی با رامبد شکرآبی صبوری بسیاری می خواهد . من مجموعه ای از صفات خوب را در حدیث دیدم. صفاتی که مکمل شخصیت من خواهد بود. اگرچه نمی توان هر خصوصیت اخلاقی را تک به تک توضیح داد، اما در کلیت من و حدیث کامل کننده یکدیگر هستیم، اما بیشتر از همه اینها صبر و صداقت حدیث دوست داشتنی است.
فولادوند:
البته من کلا شخصیت آرامی دارم، اما بعضی وقت ها به شدت شیطنت هایم اوج می گیرد و مدام حرف می زنم.
با زوج های دیگر بازیگر در ارتباط هستید؟
شکرآبی: بله. مثلا با امین حیایی و همسرش نیلوفر خوش خلق ارتباط خانوادگی داریم. البته چون در شمال کشور زندگی می کنیم این ارتباطات بسیار کمرنگ شده است.
وقتی از خانواده بازیگران در مورد مشکلات و دغدغه های زندگی شان می پرسیم آنها رضایت کاملی از وضعیت زندگی خود ندارند، حالا شما که هر دو در این عرصه فعال هستید چقدر با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنید؟
فولادوند:چون من و رامبد همکار هستیم فشار های کاری یکدیگر را به خوبی درک می کنیم. برخی اوقات رامبد فیلمنامه ای را می خواند و آن را دوست ندارد و دچار چالش می شود یا سر کار از چیزی ناراحت می شود. من هم دقیقا چون این احساسات را تجربه کرده ام، می دانم که او چه می گوید و کاملا او را درک می کنم. در ابتدا سعی می کنم او را آرام کنم، چون طبق شناختی که از او دارم می دانم که باید اول از همه آرامش داشته باشد تا بتواند براحتی و درست تصمیم بگیرد.
شکرآبی: بله چون هیچ آدمی نمی تواند در عصبانیت تصمیم بگیرد. به نظر من مهم ترین اتفاق در ازدواج ما تفاهم بوده است. چون هر دو در یک حرفه فعالیت می کنیم براحتی مشکلات کاری یکدیگر را درک می کنیم؛ در صورتی که اگر یکی از ما در این حرفه فعالیت نداشت، شاید قدری این درک کردن سخت تر می شد، اما در حال حاضر هر دو ما با این روند کار آشنایی کامل داریم و فکر می کنم در زندگی مشترک این امر بسیار مهم است؛ چراکه شاید به خاطر این کار شب ها دیر به منزل بروم یا در شهرستان بازی داشته باشم و مسائلی از این قبیل… .
رامبد شکرآبی به عنوان یک مرد ایرانی، تعصب و غیرت خاصی نسبت به همسرش و کارهایش دارد؟
غیرت! کلمه غیرت شاید در قدیم معنای این چنینی داشت، اما من به آن می گویم علاقه. البته نه من، همه انسان ها درگیر این قضیه هستند. قدیم ها به این نوع برخورد در خانم ها حسادت گفته می شد و در آقایان غیرت.
شاید علاقه به شکل نادرست باعث آزار و اذیت شخص شود، ولی واقعیتش عشق و علاقه و اهمیت دادن به طرف مقابل است.
در چند کار با یکدیگر همبازی بودید ؟
فولادوند: بعد از ازدواج یا قبل از آن؟
در هر دو موقعیت.
فولادوند:قبل از ازدواج یک مجموعه تلویزیونی و… .
شکرآبی: قبل از ازدواج یک سینمایی، یک سریال و در سه، چهار کار تله فیلم با یکدیگر همکار بودیم
و بعد از ازدواج؟
شکرآبی: بعد از ازدواج حدود چهار تله فیلم با هم کار کردیم که در یکی از آنها من نقش همسر حدیث را بازی کرده ام.
حس این بازی مطمئنا با بازی های قبل از ازدواج تان متفاوت بوده است؟
فولادوند:نه. در این تله فیلم… .
شکرآبی: بگذار من بگویم. من در این تله فیلم نقش یک همسر بد را بازی کردم. البته یک تله فیلم هم قبل از ازدواج داشتیم که در آن زوجی بودیم که خانواده بسیار خوب و منسجمی داشتند.
تله فیلمی که نقش یک همسر بد را بازی کرده اید هنوز پخش نشده است؟
شکرآبی: خیر. هنوز پخش نشده است. «بازی سرنوشت»نام دارد. همه شخصیت های این کار مثبت هستند و تنها من نقش منفی دارم.
فولادوند: البته در این تله فیلم شوهر بدی برای من نیست، داماد بدی برای خانواده است .
چرا شما را بیشتر در نقش های منفی یا در نقش یک فرد ناامید و مایوس می بینیم؟
شکرآبی:البته من هم در نقش های مثبت و هم منفی کار کرده ام، اما اصولا نقش هایی که به من پیشنهاد شده و من بیشتر با آنها ارتباط برقرار کرده ام و از آنها خوشم آمده آدم های خوبی بوده اند که مورد ظلم قرار گرفته اند و عصیان کرده اند و به جایی رسیده اند که باید فریاد بزنند و حقشان را به روش خود ـ که اشتباه است ـ بگیرند.
فولادوند: البته نقش های منفی ای داشته که بعدا متنبه شده و در آخر آدم خوبی شده است.
شکرآبی: البته مردم هم در پذیرش و درک هر شخصیتی از بازیگر بسیار فهیم برخورد می کنند و متوجه هستند که نقش یک بازیگر متعلق به خود بازیگر نیست.
گاهی بازیگران می گویند که وقتی نقش یک آدم مثبت یا منفی را بازی می کنند آنقدر در نقش فرو می روند که تا مدت ها بعد از اتمام کار ویژگی های آن شخصیت دست از سرشان بر نمی دارد، برای شما هم که اغلب نقش های منفی بازی می کنید این احساس وجود دارد؟ مثلا وقتی که نقش یک فرد پرخاشگر را بازی می کنید… .
شکرآبی: البته صددرصد این اتفاق می افتد. مثلا همین پرخاشگری که گفتید. هیچ شخصیتی نیست که بازیگر آن را کار کند و تاثیراتش در او باقی نماند. ممکن است یک نقش به لحاظ قوی بودن در شخصیت پردازی تا مدت زیادی تاثیرش در بازیگر باقی بماند. خیلی از برخوردهای نامتعارف بازیگران در زمان برخورد با تاثیرات شخصیت هایی است که بازی کرده اند؛ چون این تاثیرات به لحاظ روانی هنوز در آنها وجود دارد.
نگفتید احساس شما بعد از ازدواج از این که همسرتان در کاری با شما همبازی است، چیست.
فولادوند: البته در نوع بازی و حسی که من در نقش دارم نمی توان گفت تاثیر دارد، اما وقتی فکر می کنم که همسرم در محل کارم کنار من است، راحت تر بازی می کنم و احساس امنیت بسیاری دارم. به بیان دیگر می توان گفت هوایم را در محل کارم دارد و من این حالت را دوست دارم.
تا به حال با یکدیگر دعوا هم کرده اید؟
شکرآبی:نه به آن صورت. ممکن است بین ما اختلافی پیش بیاید و قطعا این اختلافات در میان اغلب زن و شوهرها وجود دارد؛ چون من تجربه ازدواج را فقط یک بار داشته ام . نمی خواهم خودمان را چشم بزنم یا از خودمان تعریف و تمجید کنم، اما مساله ای که وجود دارد و دوستان و نزدیکان می گویند این است که ازدواج ما را اتفاق خوبی می دانند. این را هم در نظر بگیرید که ما تازه اول راهیم. من دوستانی را می بینم که بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک از هم جدا شده اند.
فولادوند: رامبد در همه حال سعی می کند رعایت مرا بکند و من هم تا جایی که امکان داشته باشد رعایت حال او را می کنم ، اما اگر بخواهم جدی بگویم رامبد نیمه گمشده زندگی من بود که به او رسیدم.
در منزل عصبانی هم می شوید؟
شکرآبی: در منزل… .
بگذارید خانم فولادوند بگوید.
فولادوند: هیچ وقت ندیده ام که رامبد خیلی عصبانی بشود. من دیر عصبانی می شوم اما اگر بشوم خیلی بد عصبانی می شوم.
منتقد کارهای یکدیگر هم هستید؟
فولادوند:بله بسیار.
شکرآبی: زندگی حرفه ای ما از زندگی شخصی مان تفکیک شده است. در انتخاب کارهایمان از یکدیگر راهنمایی می گیریم و زور و اجبار در زندگی مان معنایی ندارد که اگر من شریک زندگی توام باید این کار را انجام دهی و یا من دلم نمی خواهد که چنین و چنان کنی… هیچ وقت به این شکل نبوده است. ما در همه چیز شریک زندگی هم هستیم و این شریک بودن شناخت ما را نسبت به هم بیشتر می کند.
پس تعریف شما از زندگی مشترک هم همین است.
شکرآبی: بله. البته من به آرامش بعد از ازدواج هم خیلی اعتقاد دارم. خیلی ها به من گفتند که شیطنت هایت کم شده است. در حال حاضر آرام تر قدم برمی دارم تا قبل از ازدواج که به سرعت روی پنجه راه می رفتم. پس از ازدواج دیگر سر به هوا نیستم.
فولادوند:
من فکر می کنم اتفاق خوبی که بعد از ازدواج برایم افتاده این است که قبلا هر کاری که دوست داشتیم انجام می دادیم، اما الان اول فکر می کنیم بعد مشورت و بعد آن کاری را که دوست داریم انجام می دهیم؛ با این تفاوت که تفکری در پس این کار نهفته است. رامبد هم همیشه ارزیابی و تجربه های خودش را از کاری به من می گوید، اما در نهایت تشخیص آخر با خود من است.
چرا شمال کشور (ساری) را برای زندگی انتخاب کردید؟
شکرآبی: به خاطر خیلی از مسائل. آب و هوای معتدل، عدم ترافیک، بهار زیبا، پاییز و زمستان بسیار خوب و… ما اهل شمال نیستیم، اما مردم آنجا نیز ما را به خوبی پذیرفته اند. از مزیت های دیگر این شهر مسیر بسیار نزدیک آن به تهران است.
مراسم ازدواج شما چطور برگزار شد؟
شکرآبی: متأسفانه پدر من چند سالی است که کسالت شدیدی دارد؛ دیابت دارد و به همین دلیل بینایی خود را از دست داده است. به همین دلیل مراسم ازدواج ما بسیار خودمانی برگزار شد با یک جشن خیلی کوچک… .
فولادوند:
و با حضور بستگان نزدیک؛ چون پدر خود را در کودکی از دست داده ام واقعا پدرشوهرم را خیلی دوست دارم و رابطه خوبی نیز با او دارم. حتی کارهایی را که می خواهد انجام بدهد و به کسی نمی گوید به من می گوید تا برایش انجام دهم.
در طول زندگی هنری تان تا به حال به شهرت هم فکر کرده اید؟
فولادوند: در حال حاضر خیر. چون بعد از این همه سال دیگر مردم چهره مرا می شناسند. من بیشتر به پیشرفت در کار فکر می کنم تا شهرت. هیچ وقت هم مغرور نشده ام، اما در مقطعی از زمان بسیار از این شهرت لذت می بردم. در حال حاضر شهرت اصلا دغدغه ام نیست و به آن فکر نمی کنم.
سوءاستفاده از شهرت چطور؟
فولادوند: بعضی اوقات من نمی خواهم سوء استفاده کنم، اما برخوردها پیش می آورند. مثلا در بانک تا مرا می بینند زودتر کارم را انجام می دهند.
شکرآبی:
به نظر من شهرت چیز خوبی است. چون عشق و علاقه دیگران را نسبت به خود می بینی، اما فکر می کنم هر دوی ما، بازیگری را برای نفس بازی می پسندیم.
شما در طول این مصاحبه از زندگی مشترک بسیار شیرین صحبت کردید، به نظرتان چرا پایه های زندگی برخی از زوج های هنرمند بعد از مدتی سست می شود؟
شکرآبی: به عقیده من وقتی یک بازیگر در قالب یک شخصیت قرار می گیرد، اما نمی تواند از آن شخصیت و نقشش خارج شود، این اختلاف ها به وجود می آید.
منظورتان چیست؟
شکرآبی:واضح است. شما نقشی را بازی می کنید و دیالوگ هایی می گویید. از آنجا که اغلب موضوعات کارهای مختلف و شخصیت هایش دچار مقوله عشق و تشکیل خانواده هستند، برخی از بازیگران دیگر نمی توانند از این نقش خلاص شوند که البته این موضوع را زمانی متوجه می شوند که دیگر دیر شده است. البته وقتی نسبت به طرف مقابلت شناخت کافی داشته باشی این اختلاف ها در زندگی ات به وجود نمی آید.
فولادوند: اول این که این مساله برای خیلی ها وجود دارد، اما چون بازیگران شناخته شده ترند وقتی در مورد آنها این اتفاق می افتد بیشتر سروصدا می کند، اما برخی مواقع باید نیمه پر لیوان را هم ببینیم. چرا از زوج هایی که موفق و خوشبخت زندگی می کنند حرفی نزنیم؟ نکته بعدی این که نباید به ازدواج سطحی نگاه کرد. بعضی ها با یک بار همکار شدن عاشق می شوند؛ حتی در دانشگاه و محل کار هم برای مردم عادی این مساله پیش می آید.
به سنت ها هم پایبند هستید؟
شکرآبی: صددرصد. من بسیار سنتی هستم. پیشینه ها را دوست دارم. سنت را خیلی دوست دارم.
ساده زیستی را می پسندید یا اهل تجملات هستید؟
فولادوند: خیلی اهل تجملات نیستم. ترجیح می دهم ساده باشم.
بزرگ ترین نقطه مشترک شما چیست؟
شکرآبی:فکر می کنم صداقت است. هر دوی ما با یکدیگر صادق هستیم. چیزی را از هم پنهان نمی کنیم و به هم دروغ نمی گوییم.
فولادوند: البته به جز صداقت هم درک متقابل است. ما همدیگر را به خوبی می فهمیم. به نظر من بعد از این نکته ها محبت هم نکته ای اساسی است. اگر در زندگی مشترک صداقت و درک متقابل باشد، اما محبت وجود نداشته باشد، پایه های زندگی سست می شود؛ چون محبت به زندگی رنگ و بو می دهد.
آقای شکرآبی در منزل آشپزی هم می کند؟
فولادوند: بله، خیلی هم دستپخت خوبی دارد و و وقتی آشپزی می کند من بسیار خوشحال می شوم.